
توسط ملیکا اسمعیلی نوامبر 09, 2025 لیل شکوفا شد که پروتکلهای زیربنایی آن بیطرف و باز بودند. TCP/IP متعلق به هیچ شرکت خاصی نبود، به این معنی که هر کسی میتوانست بدون نیاز به اجازه روی آن بسازد و هیچ بازیگر واحدی نمیتوانست قوانین را بازنویسی کند. این بیطرفی شرایطی را برای دههها رشد فراهم کرد که در آن کسبوکارها و نوآوریهای بیشماری میتوانستند در کنار یکدیگر شکوفا شوند. تفاوت با سیستمهای بسته آشکار است. AOL تلاش کرد یک “باغ دیواری” ایجاد کند که دسترسی به شدت کنترل شده و قوانین از بالا دیکته میشد. این سیستم به سرعت رشد کرد، اما مدل آن نتوانست در برابر گشودگی وب گستردهتر مقاومت کند. هنگامی که به کاربران گزینههایی ارائه شد، بیطرفی پیروز شد.
شبکههای بلاکچین امروز با همین انتخاب مواجه ه…

توسط ملیکا اسمعیلی نوامبر 09, 2025 لیل شکوفا شد که پروتکلهای زیربنایی آن بیطرف و باز بودند. TCP/IP متعلق به هیچ شرکت خاصی نبود، به این معنی که هر کسی میتوانست بدون نیاز به اجازه روی آن بسازد و هیچ بازیگر واحدی نمیتوانست قوانین را بازنویسی کند. این بیطرفی شرایطی را برای دههها رشد فراهم کرد که در آن کسبوکارها و نوآوریهای بیشماری میتوانستند در کنار یکدیگر شکوفا شوند. تفاوت با سیستمهای بسته آشکار است. AOL تلاش کرد یک “باغ دیواری” ایجاد کند که دسترسی به شدت کنترل شده و قوانین از بالا دیکته میشد. این سیستم به سرعت رشد کرد، اما مدل آن نتوانست در برابر گشودگی وب گستردهتر مقاومت کند. هنگامی که به کاربران گزینههایی ارائه شد، بیطرفی پیروز شد.
شبکههای بلاکچین امروز با همین انتخاب مواجه هستند. اگر میخواهند از امور مالی و تجارت جهانی در مقیاس بزرگ حمایت کنند، به همان اصلی نیاز دارند که به اینترنت قدرت بخشید: کد بیطرفی که هیچ کس مالک آن نیست و همه میتوانند به آن اعتماد کنند. یک شبکه با یک نقطه کنترل واحد، شکننده است. سیستمهای بیطرف قویتر هستند زیرا حاکمیت را بین دستهای زیادی توزیع میکنند. آنها میتوانند در برابر تغییرات رهبری، نظارت نظارتی یا شوکهای بازار مقاومت کنند، زیرا هیچ بازیگر واحدی کلیدها را در اختیار ندارد. این انعطافپذیری تنها یک ایدئولوژی نیست؛ بلکه یک الزام عملی برای سیستمهایی است که قرار است تریلیونها دلار دارایی را مدیریت کنند.
بلوغ بلاکچین و نقش رگولاتوری
رگولاتورها نیز به سرعت در حال شناسایی این نیاز هستند. به عنوان مثال، در ایالات متحده، قانون CLARITY چارچوبی را برای معنای “بلوغ” یک بلاکچین معرفی کرده است. در هستهٔ این تعریف، بستگی دارد که آیا یک سیستم از یک نقطه کنترل واحد جلوگیری میکند یا خیر. این قانون همچنین تشخیص میدهد که پروژهها ممکن است در ابتدا متمرکز باشند اما میتوانند در طول زمان به بلوغ برسند. آن دسته از پروژههایی که میتوانند غیرمتمرکزسازی واقعی را اثبات کنند، با شفافیت نظارتی و اعتماد بازار پاداش خواهند گرفت. بیطرفی کد یکی از راههای اثبات این بلوغ است. این اصل شواهد قابل مشاهدهای ارائه میدهد که هیچ نهاد واحدی سیستم را کنترل نمیکند و قوانین شفاف و قابل تأیید هستند. این اثبات همان چیزی است که رگولاتورها، مؤسسات مالی و کاربران طلب خواهند کرد.
در نهایت، تعاملپذیری به بلاکچینها کمک کرد تا به یکدیگر متصل شوند. اما بیطرفی کد به آنها کمک خواهد کرد تا ماندگار شوند. بدون بیطرفی کد، غیرمتمرکزسازی خطر تبدیل شدن به یک شعار توخالی را دارد. با بیطرفی کد، شبکههای بلاکچین میتوانند اعتماد کسب کنند، در برابر فشارها مقاومت نمایند و از نوآوری برای دهههای آینده حمایت کنند. آیندهٔ امور مالی با سیستمهایی تعریف نخواهد شد که در آن یک شرکت مالک قوانین است و همه باید از آن تبعیت کنند. بلکه با سیستمهایی تعریف خواهد شد که قوانین در آنها باز، شفاف و به صورت جمعی در اختیار هستند. بیطرفی کد راهی است که بلاکچین این چشمانداز را به واقعیت تبدیل میکند.
نقش بیطرفی کد در تابآوری سیستمها
با گردهمایی رهبران مالی در کنفرانس سیبوس (Sibos) فرانکفورت، دیگر بحث بر سر این نیست که آیا ارزهای دیجیتال و بلاکچین جایی در میز مذاکره دارند یا خیر؛ این بحث به پایان رسیده است. تمرکز اکنون به این سمت معطوف شده که بانکها، شبکهها و پلتفرمها چگونه میتوانند خود را با دنیایی وفق دهند که در آن بلاکچین و داراییهای دیجیتال دیگر صرفاً آزمایشهای حاشیهای نیستند، بلکه ستونهای اصلی اقتصاد جهانی به شمار میآیند. این دگرگونی فرصتهای عظیمی را خلق میکند، اما چالشهای اساسی را نیز برای صنعت بلاکچین به همراه دارد. صرفاً اتصال سیستمها به یکدیگر و نامیدن آن نوآوری کافی نیست. پرسش اصلی این است که آیا زیرساختهایی که در حال ساخت هستند، به اندازه کافی باز، تابآور و قابل اعتماد خواهند بود تا دوام بیاورند.
بیطرفی کد: فراتر از عدم تمرکز ظاهری
سالهاست که شعار اصلی بلاکچین، «قابلیت همکاری» (Interoperability) بوده است؛ تلاشی برای برقراری ارتباط بین بلاکچینهای مختلف. قابلیت همکاری همچنان اهمیت دارد، اما اکنون یک مسئله عمیقتر زیربنای آن قرار گرفته است: چه کسی قوانین حاکم بر این سیستمها را تعریف میکند؟ غیرمتمرکزسازی همواره وعده بلاکچین بوده، اما اغلب با معیارهای محدودی مانند تعداد اعتبارسنجها (validators)، ضریب ناکاموتو (Nakamoto coefficient) یا تعداد نودها (nodes) سنجیده میشود. این معیارها مهم هستند، اما تصویر کاملی را ارائه نمیدهند، بهویژه در نشان دادن اینکه آیا این اعتبارسنجها واقعاً مستقل و متمایز از هم هستند یا خیر. همانطور که این ضربالمثل جدید میگوید: «شما به همان اندازه غیرمتمرکز هستید که متمرکزترین پیوند شما غیرمتمرکز است»، بنابراین غیرمتمرکزسازی واقعی باید به خود کد نیز گسترش یابد.
«بیطرفی کد» (Code Neutrality) اصلی است که بر اساس آن هیچ شرکت واحد یا گروهی از سرمایهگذاران نباید قادر به کنترل یا تغییر قوانین باشند. بدون این تضمین، غیرمتمرکزسازی صرفاً ظاهری و نمایشی خواهد بود. سیستمی که در ظاهر توزیعشده به نظر میرسد، همچنان میتواند در هسته خود در برابر تسخیر آسیبپذیر باشد. به همان اندازه مهم، استانداردهایی که خود بلاکچین را تعریف میکنند باید باز بمانند و اطمینان حاصل کنند که بنیان این سیستمها شفاف است و متعلق به یک نهاد واحد نیست. پروژههایی که به یک شرکت یا بنیانگذار خاص وابسته میمانند، به ندرت در گذر زمان دوام میآورند. تغییرات رهبری، تحولات استراتژی کسبوکار یا فشارهای دولتی، همگی میتوانند باعث شوند سیستمهای ساخته شده بر پایه کد متمرکز یکشبه فرو بریزند. در مقابل، کد بیطرف به گونهای ساخته میشود که از خالقان خود نیز عمر طولانیتری داشته باشد. این کد میتواند توسط مجموعه وسیعی از شرکتکنندگان نگهداری و توسعه یابد و وابستگی به یک بازیگر واحد را کاهش دهد.
درسهایی از اینترنت: پیروزی بر باغهای محصور
این موضوع صرفاً نظری نیست. سیستمهای اختصاصی که زمانی قدرتمند به نظر میرسیدند، از پلتفرمهای نرمافزاری گرفته تا شبکههای بسته، به طور مداوم جای خود را به جایگزینهای باز دادهاند. برعکس، پروتکلهای بیطرف مانند TCP/IP که پایه و اساس اینترنت هستند، دهههاست که دوام آوردهاند و با پذیرش و بهبود توسط شرکتکنندگان بیشتر، قویتر شدهاند. موفقیت اینترنت تصادفی نبود؛ اینترنت به این دلیل شکوفا شد که پروتکلهای زیربنایی آن بیطرف و باز بودند. TCP/IP متعلق به هیچ شرکتی نبود، به این معنی که هر کسی میتوانست بدون درخواست مجوز بر روی آن بسازد و هیچ بازیگر واحدی نمیتوانست قوانین را بازنویسی کند. این بیطرفی، شرایط را برای دههها رشد فراهم کرد، جایی که کسبوکارها و نوآوریهای بیشماری در کنار یکدیگر میتوانستند شکوفا شوند.
تضاد با سیستمهای بسته آشکار است. AOL تلاش کرد تا یک «باغ محصور» ایجاد کند، جایی که دسترسی به شدت کنترل میشد و قوانین از بالا دیکته میشد. این سیستم به سرعت رشد کرد، اما مدل آن نتوانست در برابر گشودگی وب گستردهتر مقاومت کند. هنگامی که به کاربران حق انتخاب داده شد، بیطرفی پیروز شد. شبکههای بلاکچین امروز با همان انتخاب روبرو هستند. اگر آنها میخواهند از مالی و تجارت جهانی در مقیاس وسیع حمایت کنند، به همان اصلی نیاز خواهند داشت که اینترنت را قدرت بخشید: کد بیطرفی که هیچکس مالک آن نیست و همه میتوانند به آن اعتماد کنند. شبکهای با یک نقطه کنترل واحد شکننده است. سیستمهای بیطرف قویتر هستند، زیرا حاکمیت را در بین دستان بسیاری پخش میکنند. آنها میتوانند در برابر تغییرات رهبری، نظارت نظارتی یا شوکهای بازار مقاومت کنند، زیرا هیچ بازیگر واحدی کلیدها را در اختیار ندارد. این تابآوری صرفاً ایدئولوژیک نیست؛ این یک الزام عملی برای سیستمهایی است که تریلیونها دلار دارایی را مدیریت خواهند کرد.
بیطرفی کد: کلید اعتماد نهادی و بلوغ رگولاتوری
مالی بر پایه اعتماد استوار است. مردم و نهادها به «جعبههای سیاه» اعتماد نخواهند کرد، بهویژه هنگامی که این سیستمها پول یا حاکمیت را مدیریت میکنند. به عنوان مثال، SWIFT نه به دلیل خود برند، بلکه به این دلیل که قوانین آن به طور جمعی تعریف شده و در سطح جهانی قابل تأیید هستند، مورد اعتماد است. برای مؤسسات مالی، این ترس انتزاعی نیست. هیچ بانک یا مدیر دارایی نمیخواهد در سیستمی بدون حق اعتراض قفل شود، یا در محیطی سرگردان بماند که قوانین میتواند بدون دخالت آنها تغییر کند. بیطرفی کد، همراه با قابلیت همکاری، با تضمین قابلیت حمل (portability) و اطمینان بلندمدت، این ترس را برطرف میکند. این امر به مؤسسات اجازه میدهد تا امروز با اطمینان گام درست را بردارند که مشارکت آنها در آینده نیز تضمین شده خواهد بود. بلاکچین نیز باید همین اطمینان را ارائه دهد. هنگامی که کد بیطرف و باز باشد، قوانین شفاف هستند و شرکتکنندگان میدانند که بدون اجماع گسترده تغییر نخواهند کرد. اگر کد تحت کنترل یک نهاد شرکتی واحد باقی بماند، اعتماد همیشه مشروط خواهد بود.
قوانین نظارتی نیز به سرعت در حال حرکت برای شناسایی این موضوع هستند. در ایالات متحده، «قانون CLARITY» چارچوبی را برای معنای «بلوغ» یک بلاکچین معرفی کرده است. در هسته خود، این تعریف بستگی به این دارد که آیا یک سیستم از یک نقطه کنترل واحد اجتناب میکند یا خیر. این قانون همچنین تشخیص میدهد که پروژهها ممکن است متمرکز شروع شوند، اما میتوانند در طول زمان به بلوغ تکامل یابند. آن دسته از پروژهها که میتوانند غیرمتمرکزسازی واقعی را اثبات کنند، با وضوح نظارتی و اعتماد بازار پاداش خواهند گرفت. بیطرفی کد یکی از راههای اثبات این بلوغ است. این امر شواهد قابل مشاهدهای را ارائه میدهد که هیچ نهاد واحدی سیستم را کنترل نمیکند و قوانین شفاف و قابل تأیید هستند. این اثبات همان چیزی است که قانونگذاران، مؤسسات و کاربران خواستار آن خواهند بود. قابلیت همکاری به بلاکچینها کمک کرد تا متصل شوند؛ بیطرفی کد به آنها کمک خواهد کرد تا دوام بیاورند. بدون آن، غیرمتمرکزسازی خطر تبدیل شدن به یک شعار را در پی دارد. با بیطرفی کد، شبکهها میتوانند اعتماد کسب کنند، در برا